سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همیشه بهار

یه شعر از آقای منزوی جمعه 85/5/27 ساعت 7:14 عصر

گر چه با این شیوه جای آشتی نگذاشتی

دوستت دارم به صلح و جنگ وقهر و آشتی

فاصله از هر گره کوتاه خواهد شد اگر

قهر هم با تو خوش است اما برای آشتی

با که خواهی باز کرد این در که بر من بسته ای؟

بر که خواهی بست دل را، چون ز من برداشتی؟

تو همان بودی که می پنداشتم، می خواستم

گر چه شاید من نبودم آنکه می پنداشتی

آه می بخشی که چندی در گمانت داشتم

من نبودم آنکه چشم دل به راهش داشتی

من بدم آری تو امّا خرمنت توفان مباد

کاشکی زآن باد بدبینی که در خود کاشتی

کوهواری باید اکنون بوده باشد در دلت

بسکه غم بر رنج و حسرت بر ملال انباشتی

بسکه چشمانت فریبت داد و وهمت راه زد

بلکه گاهی چشمه ای را هم سراب انگاشتی

***

قبله دیگر کن، گشایش شاید از اینسوست، عشق!

ای که جز نفرت نماز دیگری نگزاشتی


نوشته شده توسط: فاطمه


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها ::
98713


:: بازدیدهای امروز ::
17


:: بازدیدهای دیروز ::
7



:: درباره من ::

همیشه بهار

:: لینک به وبلاگ ::

همیشه بهار


:: آرشیو ::

دل نوشته های اردیبهشت 85
دل نوشته خرداد 85
دل نوشته های تیر 85
دل نوشته های مرداد 85
دل نوشته های شهریور 85
دل نوشته های مهر 85
دل نوشته های آبان 85
دل نوشته آذر 85
دل نوشته دی 85
دل نوشته یهمن 85
دل نوشته اردیبهشت 86
دل نوشته خرداد 86
دل نوشته مرداد 86
دل نوشته دی ماه86
بهار آمد و لطف آقا



::( دوستان من لینک) ::

نگین
کوچولوها
ایرباس
نازنین
دالان بهشت
برگ خزان دیده

:: لوگوی دوستان من ::







:: خبرنامه ::

 

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو