سلام ...
وقتي نباشد ان كه بودنش علت بودن بود همه چيز را بهانه مي گيرم كه بميرم
اين از برگ آموختم كه هر چه بر شاخه درخت در انتظار گل نشست هيچ نديد جز زرد شدن و خشك شدن و شكسته شدن و از درخت تنها نيز خسته شد رفت ....
هر چه انتظار در اين دنيا مي كشيد اين جسم بي وجودم
نشد كه اوي غائب باز گردد
وقتي كه رفتنش را به ياد آورد بهانه شد همي هستي برايش
او نيز تن را بهانه كرده .... دلش پرواز مي خواهد
حال عيب ندارد كه مرگبار باشد يا كه جان بخش
-0--0-0-0-0
خيلي دل نشين بود
شاد باشيد
هميشه .... و هميشه ، هميشه بهار باشيد
ايرباسي كه ....
راستي گويا اولين پيغام رو دارم مي ذارم ببخشي اگه زيادي بي ربط بوده مابقي كه بيان اميدوارانه تر مي نويسند .