منم اين شعري كه برگ خزان ديده رو نوشته را خيلي قبول دارم ... بعضي وقتي يادمون ميره دور و برمون چه خبره ..... ممنون كه واسه آخرين بارم كه شده به ايرباس سر زديد ... راستي مسافر زيادي از پيش ايرباس رفتن ديگه نخواستن پرواز داشته باشن ... يكي مثل پناهگاه كه مي گه از پرواز مي ترسه ... يكي هم مثل بي پنجره يهويي ديگه نمي ياد 100 رحمت به شما خداحافظي كرديد ... راستي اين برادر زاده تون كه خدا حفظش كنه مثله اينكه خيلي پاش سبك بوده چون تا امد اول باد صبا رفت بعد پناهگاه بعدش بي پنجره ديگه خبري ازش نيست حالا هم شما ...... خوش باشيد هميشه ..... خداحافظ ....
ياد را ياد بايد داشت هميشه تا كه شاد ياد ياران روزي آرامشي ببخشيد به اين دل شكسته .....
اين روزا عادت همه رفتن و دل شكستنهدرد تموم عاشقها پاي كسي نشستنهاين روزا مشق بچهها يه صفحه آشفتگيهگرداي روي آيينهها فقط غم زندگيهاين روزا درد عاشقها فقط غم نديدنهمشكل بي ستارهها يه كم ستاره چيدنهاين روزا آسمونمون پر از شكسته باليهجاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليهاين روزا كار آدمها دلهاي پاك رو بردنهبعدش اون رو گرفتن و به ديگري سپردنه