سلام بي وفا
ديگه دوستم نداري ؟
نمي ياي بگي خديجه اي هست نيست ....
اين روزها همه بي معرفت شدند .....
فكر كنم امروز آپديت كنم ... سر بزني جاي دوري نمي ره
شادكام باشي خانمي
عاشق كه باشي بي سرزمين مي شوي
عاشق كه باشي كارهايت بي بهانه مي شوند
عاشق كه باشي به جاي سلام دلت مي خواهد هر كسي را به خدا بسپاري .. شايد دلت مي خواهد سر خدا شلوغ شود آنگاه به عشق مشغول شوي..
كجا بودم به كجارسيدم..
بگذريم..
گاهي خداحافظي طعم آغاز مي دهد..
اگر به آغاز مي انديشي به خدايت مي سپاريم
سبز و بهاري باشي حتي در اين روزهاي برفي و سوز سرما اي هميشه بهار.................
سلام
صد تا سلام
ميلاد امام مهربوني ها ..... آقا اما م رضا (ع) رو خدمت شما و خانواده گرامي تبريك مي گم
موفق باشي
منم اين شعري كه برگ خزان ديده رو نوشته را خيلي قبول دارم ... بعضي وقتي يادمون ميره دور و برمون چه خبره ..... ممنون كه واسه آخرين بارم كه شده به ايرباس سر زديد ... راستي مسافر زيادي از پيش ايرباس رفتن ديگه نخواستن پرواز داشته باشن ... يكي مثل پناهگاه كه مي گه از پرواز مي ترسه ... يكي هم مثل بي پنجره يهويي ديگه نمي ياد 100 رحمت به شما خداحافظي كرديد ... راستي اين برادر زاده تون كه خدا حفظش كنه مثله اينكه خيلي پاش سبك بوده چون تا امد اول باد صبا رفت بعد پناهگاه بعدش بي پنجره ديگه خبري ازش نيست حالا هم شما ...... خوش باشيد هميشه ..... خداحافظ ....
ياد را ياد بايد داشت هميشه تا كه شاد ياد ياران روزي آرامشي ببخشيد به اين دل شكسته .....
اين روزا عادت همه رفتن و دل شكستنهدرد تموم عاشقها پاي كسي نشستنهاين روزا مشق بچهها يه صفحه آشفتگيهگرداي روي آيينهها فقط غم زندگيهاين روزا درد عاشقها فقط غم نديدنهمشكل بي ستارهها يه كم ستاره چيدنهاين روزا آسمونمون پر از شكسته باليهجاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليهاين روزا كار آدمها دلهاي پاك رو بردنهبعدش اون رو گرفتن و به ديگري سپردنه
اين روزا عادت همه رفتن و دل شكستنهدرد تموم عاشقها پاي كسي نشستنهاين روزا مشق بچهها يه صفحه آشفتگيهگرداي روي آيينهها فقط غم زندگيهاين روزا درد عاشقها فقط غم نديدنهمشكل بي ستارهها يه كم ستاره چيدنهاين روزا آسمونمون پر از شكسته باليهجاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليهاين روزا كار آدمها دلهاي پاك رو بردنهبعدش اون رو گرفتن و به ديگري سپردنهاين روزا كار آدمها تو انتظار گزاشتنه سادهترين بهونشون از هم خبر نداشتنهاين روزا سهم عاشقها غصه و بيوفاييهجرم تمومشون فقط لذت آشناييهاين روزت چشمهاي همه غرق نياز و شبنمهرو گونه هر عاشقي چند دونه بارونه غمهاين روزا عادت گلها مرگ رو بهونه كردنهكار چشمهاي آدمها دل رو ديوونه كردنهاين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنهكار تموم شاعرها فقط غزل سرودنهاين روزا درد آدمها داشتن چتر تو بارونهچشمهاي خيس و ابريشون همپاي رود كارونهاين روزا دوستها هم ديگه با هم صداقت ندارنيه وقتها هم تو زندگي همديگرو جا ميزارنجنس دلهاي آدمها اين روزا سخت و سنگيهفقط توي نقاشيها دنيا و قشنگ و رنگيهاين روزا جرم عاشقي شهر دل رو فروختنهچاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنهاسم گلها رو اين روزا ديگه كسي نميدونهاما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراونهاين روزا دوستهاي خوبم همديگر رو گم ميكنن دلهاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنناين روزها آدمها كمن پشت نقاب پنجرهكمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظرهمردم ما به هم ديگه فقط زود عادت ميكننحقا كه بي وفايي رو خوبم رعايت ميكنندرسته كه اينجا همه پاييزها رو دوست ندارنپاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش ميزارناما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارنچندتا غم و يه غصه و آرزوي محال دارناين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيمشبها يه كم دلواپسه كودك همسايه باشيماون وقت دوباره آدمها دستاشونو پل ميكنن دردهاي ارغواني رو با هم تحمل ميكنناگر به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشهبر سر پيمان ميمونن دوستاي خوب تا هميشه
قصه ي رفتن، يه قصه ي قديميه و درد تنهايي اونايي كه مي مونن از اونم قديمي تر.
نگو ميري هميشه بهار
آخه مگه مي شه بدون بهار زندگي كرد؟
...
بمان! تا سرود تنهايي طنين افكن در باغ بي بهار نباشد، بمان هميشه بهارم!