سلام خانم گل ... خوبي ؟؟
با با اي ول با معرفت .... بازم گلي به جمال تو.
امروز كه مي اومدم دانشگاه با خودم ميگفتم كي ميشه از دست دانشگاه راحت بشيم ..... بعدش تو دلم گفتم ديوونه سال ديگه اين موقع ها واسه يه لحظه دانشگاه رفتن و كنار هم بودن حسرت مي خوري افسوس مي كشي ..... مثل الان كه حسرت روزهاي دبيرستان رو مي خوريم ..... هنوز لحظه آشنايي با تو رو يادمه ... مگه ميشه يادم بره .... من لظه اشنايي با هر كس رو تو ذهنم تا آخر عمرم نگه مي دارم چه برسه به شما ....... فاطمه بيا اول ترمي به هم ديگه قول بديم كه درس بخونيم ... جون من بيا تنبل بازي در نياريم ... باشه ....... راستي من قراره هفته اي يه بار سايت بيام ... رفيق بازي و كافي شاپ رفتن رو هم ترك كنم ...البته به دستور و توصيه يه آشناي بي .....نه ديگه بي وفا نيست
تو هم كمكم كن باشه كه ترم آخري خوب درس بخونيم باشه
موفق باشي