سلام
ممنون از لطفتون...بد نيستم ...اميدوارم شما هم خوب باشين...
يه وقت فكر نكنين كه نميام! نه! هميشه ميام و وبتونو مي بينم....نوشته هاتون مي خونم...هم نوشته هاي شما رو و هم نوشته هاي آبجي خديجه مو....ولي راستيتش، ديگه نه روم ميشه براي هيچ كدومتون پيغام بذارم و نه حوصله بهم اجازه ميده...وگرنه شايد بيشتر از بيست بار به وبتون سرزدم....وب آبجيم هم همين طور...
ميدونم از دستم ناراحته ولي اينو هم ميدونم كه هنوز ته دلش يه ذره دلش برام تنگ ميشه ولي مي خواد تنبيهم كنه....حق داره چون بدجوري ناراحتش كردم....